چرا جریان انحرافی را با فراماسونری میسنجند؟
دکتر سید محمود نبویان
مرور بخشهایی از اظهارنظرهای آقای مشایی:
1. پلورالیزیم: «میگویند صفبندی بین مؤمن و کافر وجود دارد، این صفبندی وقتی اصالت دارد که فرصتها را برای انتخاب انسانها فراهم بیاورید و انسانها به مفهوم واقعی آزادی خود را انجام دهند این که مسلمانها بگویند که کار ما درست است و بقیه اشتباه میگویند یعنی 5/5 میلیارد انسان را از دایره انسانیت خارج کنیم.»
این همان پلورالیزیم در حقانیت است. یعنی همه حق هستند. حتی شنیده شده در کابینهی دوست آقای مشایی ]اشاره به شخص رییس جمهور[ میگویند که مگر طرفداران و پیروان فرقههای دیگر چه بدی دارند؟ مگر فقط مسلمانان خوب هستند؟
برای همین «آیت الله مصباح» هشدار میدهد. ایشان از روی هوا و هوس حرف نمیزنند، منتها بدی ایشان این است که زود متوجه انحراف میشوند.گفته میشود بعد از صحبتهای «آیت الله مصباح» در مورد این جریان، دوست آقای مشایی ]اشاره به شخص رییس جمهور[ در پاسخ گفته است اول آقای مصباح خیال میکند که ایشان باعث شد که من رییس جمهور بشوم و ما قدرت بگیریم. دوم این که آقای مصباح چه میداند فراماسونری را با «سین» مینویسند یا «صاد» اما این آیت الله مصباح کسی است که مقام معظم رهبری میفرمایند: «در ایشان هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا جمع است.»
گروه آقای مشایی بسیار خطرناک است، باید بیدار و حواس جمع بود. این چند روز تمرد و گوش ندادن به فرمان مقام معظم رهبری چه معنایی دارد با اینکه معظم له به او فرموده است: «آمریکا و اسراییل از این اقدام خوشحال میشوند نه مؤمنین!» جای درد اینجاست که انحراف آنها به اسم ولایت و اسلام است، حداقل اصلاح طلبان چنین ادعایی نداشتند.
2. اومانیسم: «من گفتهام زمان آنکه دینی در دنیا جهانی شود گذشته است اما نکتهی دیگری است که من باید عرض بکنم این نگاه جهانی، نگاه توسعهی سرزمینی و نگاه توسعهی دینی و آیین و مذهب خاصی در دنیا نیست. بنده در گذشته گفتم و یک جوی هم شد و یک جوری هم شد ولی الان با جسارت بیشتری میگویم دورهی این که کسی بخواهد دینی را بر دنیا حاکم کند و نگاه خاص مذهبی را بر دنیا مسلط کند، گذشته است.» یعنی فقط انسانیت باید بر کل دنیا حاکم شود، نه دین ، این یعنی اومانیسم. اما مگر وجود مقدس امام زمان(عج) قرار نیست تمام دنیا را مسلمان کند؟ اگر ما بستر ساز ظهور ایشان هستیم، باید همین کار را بکنیم.
از ایشان جای سؤال است، پس شما که میخواستید مدیریت دنیا را داشته باشید، میخواستید برای مدیریت دنیا مکتب دیگری بیاورید؟ مکتب ایرانی! که میگویی «هرجا عشق است، ایران است.»
به فرمایش امام(ره) همهی آنهایی که مدعیاند ملیگرا هستند، نه ملی هستند و نه اسلامی. مدعیان ملیگرایی و ملیگراهای ایران، زمان جنگ چند تا شهید دادند؟ نهضت آزادی چند تا شهید داده است؟ آقای ولایتی میگفت: «آنها تازه به امام(ره) میتوپیدند که چرا زمان جنگ خرمشهر فتح شد، شما صلح نکردید؟ کسی نبود بپرسد آخر شما چرا حرف میزنید شما که رابط صدام بودید و خبرهای صدام را تهیه میکردید. بهشت زهرا قطعهای داریم که مال کشته شدگان نهضت آزادی و ملیگراها باشد؟ البته قطعهی منافقین داریم!»
در طول تاریخ هر زمان در جنگهایی که ایران با کشورهای دیگر داشت شعار آزادی سر دادیم بخشی از کشور را نیز از دست دادیم اما در دفاع مقدس، در جبههی ما بحث خاک نبود، بحث این بود که چه زمان خدمت امام حسین(علیهالسلام) میرسیم و این که کربلا را چگونه باید گرفت. دینت را داشته باشید، تمام سرزمینت حفظ خواهد شد. شما با ملیگرایی چگونه میخواهید مدیریت جهانی داشته باشید؟ نباید مکتب اسلام حاکم شود؟
آقای مشایی که میگوییدزمان آنکه دینی در دنیا جهانی شود گذشته است، پس شما که میخواستید مدیریت دنیا را داشته باشید، میخواستید برای مدیریت دنیا مکتب دیگری بیاورید؟ مکتب ایرانی!
ظاهر گروه را نباید نگاه کنیم که هیچ وقت تسبیح از دستشان نمیافتد. نماز شب شان ترک نمیشود. مگر آنهایی که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را کشتند، نماز شبشان ترک میشد؟
وی جای دیگر میگوید: «امروز همچنانکه وزیر محترم امور خارجه تأکید کردند، منطق انسانی، الهی، عشق آفرین، دامنه ساز و افق پرداز در دنیا خریدار دارد. این دورهای نیست که هرکسی بخواهد دینی را در دنیا فراگیر کند.» هم میگویند الهی و هم دینی . یک خطر دیگر هم اینجا وجود دارد. یکی از انواع دینگرایی که در قرن 18 وجود داشت، «دئیسم» بود. دئیسم یعنی دین طبیعی یعنی باور به خدا بدون باور به هیچ یک از انبیا. یکی از شعارهای اومانیستها، دئیسم است. مثلاً اینکه لازم نیست به این که حضرت موسی(علیهالسلام) چه گفت یا حضرت عیسی(علیهالسلام) چه گفت یا پیغمبر اسلام چی میگوید، متدین باشیم نه! خدا را من قبول دارم یک سری اصول اخلاقی را هم رعایت میکنم. این را دئیسم میگویند. از یک طرف میگوید، منطق الهی و از طرف دیگر هم میگوید که لازم نیست هیچ دینی فراگیر شود. این جملات یعنی چه؟ شاید هم ایشان غفلت دارند و شاید نمیفهمد.
آقای مشایی شما که این همه از اسلام حرف میزنید، چند بار کلاس اسلام شناسی رفتید؟ بهتر است یک منطقی را در نظر بگیرید و یک انصافی داشته باشید. در کجا خواندهای آقای مشایی؟ به چه حقی با کدام علمی به خودت اجازه میدهید و جرأت میکنید که اسلام این است و آن نیست.
باز میگوید: «این دورهای نیست که هر کسی بخواهد هر دینی را در دنیا فراگیر بکند، اصلاً مکانیزم آن کجاست؟ ما که در خواب زندگی نمیکنیم. این را به همهی پیروان تمامی ادیان میگویم، نه فقط به اسلام، مسیحیت و یهودیت به عالی جناب پاپ هم گفتهام، گفتم این راه، راه درستی نیست که ما امروز بخواهیم پیروان اسلام را زیاد کنیم.»
بدانید در فکر این شخص چه میگذرد و به چه میاندیشد؟
یا میگوید: «یا پیروان مسیحیت را زیاد کنیم گمان میبریم که در این رقابت ما چه چیز را از خدا میگیریم، چه زمان خدا به ما جایزه میدهد.»
آیا این شخص میداند که خدا کجا قبول دارد و کجا ندارد؟ مگر اسلام شناس است؟ اگر گفته شود که چرا به فقها مراجعه نمیکنید؟ چرا به علما مراجعه نمیکنید؟
میگوید: «تصریح میکنم دورهی مراجعه به علما و فقها گذشته است. دورهی مراجعه به ولی فقیه گذشته است.»
تعجب نکنیم که چگونه حکم مقام معظم رهبری را کنار میگذارند. ریشهی ماجرا، این جاست.
«مگر بین مسیح و پیامبر ما رقابتی وجود دارد که بین دستگاههای دینی اسلام و مسیحیت رقابتی برای توسعهی سرزمین خود باشد.»
آری! بین پیامبرهای اسلام و مسیحیت رقابت نیست اما بین ما و مسیحیت منحرف، چرا رقابت نیست؟ قرار است خدا دین خود یعنی اسلام را «علی الدین کله...» غلبه بدهد. آینده روشن است.
بخشی دیگر از واژههای اومانیستی او به این شرح است: «جهان در حال هم افزایی و همایش انسانهاست، این اجتناب ناپذیر است. هیچ کس قادر نیست مانعش بشود. این سرنوشت مردم بشر است بعد از اینکه این انسانها گرد هم آمدند تازه خدا هم معنا پیدا میکند. ظرفیت انسانی باید شکل بگیرد تا ما سخن از خدا بگوییم. انسان که شناخته نشده است کی قابل شناسایی است. عظمت خدا وقتی قابل شناسایی است که عظمت انسان شناخته شود.» در این جا به شدت از اومانیسم دفاع میکند.
چند نکتهی دیگر:
دوستی با مردم اسراییل: «ایران امروز با مردم آمریکا و اسراییل دوست است. هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست.» جای سؤال است که حتی ملت اسراییل دشمن ما نیست؟ کسانی که یهودیها را از ایران و... جمع کردند و آنجا بردند، غاصب نیستند؟ مسلمانان بدبخت را از خانههایشان بیرون کردند، خانههایشان را با بولدوزر خراب میکنند، شهرک سازی میکنند که یهودیهای کشورهای دیگر را ببرند آنجا؛ اینها دشمن نیستند؟
رهبر معظم انقلاب، در نماز جمعهی تهران نیز مجبور به دخالت میشوند میفرمایند: «دولت و ملت اسراییل دشمن مسلمانان هستند» اما وی میگوید: «هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست، این افتخار است البته ما دشمن داریم ما مردم آمریکا را از برترین ملتهای دنیا میدانیم.» باید پرسید آیا برترین مردم دنیا مسلمانها هستند یا جبرها یا دشمنان سیدالشهدا یا دشمنان اسلام یا آن مردمی که در فساد و فحشا غوطه ور هستند؟ این سخن با سخن آقای خاتمی چه فرقی دارد: «ای کاش! من 6 ماه در آمریکا میماندم، آمریکا جای بسیار خوبی است.»
رابطه با اصلاح طلبان و جریان فتنه: لازم به ذکر است که مشایی و تیره و تبارش، گروه و فکرش با اصلاح طلبان یکی است، تا حالا از دهان مبارک آقای مشایی شنیده نشده که فتنهگرها را محکوم بکند! چرا؟ کار وی به جایی رسیده که «صادق زیباکلام» سبز سبز که میگوید من رضاخان را قبول دارم در مورد مشایی هم میگوید بهترین فرد از اصولگراها (حالا اگر این اصولگرا است) آقای مشایی است، زیرا یک بار توهین و بی ادبی نکرده است؛ اما این توهین کردنها عین ادب است و هر کس که توهین نمیکند، بی ادبی است. قرآن کریم چرا توهین کرده است؟ میفرماید: «اولئک کل انعام بل هم اضل... ؛ از گاو و خر هم پستتر هستند.» پس قرآن بیادب است؟ جایی که تو باید توهین بکنی و نمیکنی، این ادب نیست.
نکتهی دیگر در مورد نزدیکی وی به اصلاح طلبان این که سردبیر روزنامهی «هفت صبح» از روزنامههای آقای مشایی معاون سردبیر روزنامهی «اعتماد» است که از تندترین روزنامههای چپ و سبز است. پس دستهای اینها با هم در یک کاسه است.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : چرا جریان انحرافی را با فراماسونری میسنجند؟, ,